لودمیلا اولیتسکایا، فقط یک طاعون ساده را در سال ۱۹۸۸ و در سن چهل و پنج سالگی، برای شرکت در کلاس فیلمنامهنویسی والری فرید نوشت. در آن زمان والری فرید او را در کلاسش نپذیرفت و به او گفت تو خودت همهچیز را بلدی و نیازی به گذراندن این دوره نداری.
سی و دو سال بعد و در سال ۲۰۲۰، با شروع پاندمی کرونا، اولیتسکایا به این نتیجه رسید که فیلمنامهی فقط یک طاعون ساده دوباره موضوع روز شده است و تصمیم به انتشار آن در قالب کتاب گرفت.
دربارهی داستان
داستان از آزمایشگاهی شروع میشود که در آن یک میکروبیولوژیست مشغول به کار بر روی واکسن طاعون است. در همین حین شورای مدیران وزارت بهداشت جلسهای فوری تشکیل میدهند و او مجبور است برای ارائه گزارش، در آن جلسه شرکت کند. میکروبیولوژیست مذکور به همین دلیل به سمت مسکو حرکت میکند، اما او نمیداند که خودش ناخواسته به طاعون مبتلا است.
قبل از اینکه علائم بیماری پزشک مذکور شروع شود، او با چندین نفر برخورد داشته و بیماری را به آنها نیز منتقل میکند. پس از آن، حکومت با مطلع شدن از خطر پاندمی، دستور قرنطینه میدهد و سرویس اطلاعاتی مامور میشود که تمامی افراد مظنون را دستگیر و قرنطینه کند.
این داستان به خوبی شیوهی مدیریت بحران در یک حکومت کمونیستی را نشان میدهد. از نکات جالب توجه داستان، توانایی مدیریت بحران شوروی استالینی است. نکتهی جالب دیگر این کتاب نیز شباهت نحوهی کنترل بیماری در این حکومت با فضای خفقان و کنترل مردم و جامعه است.
این کتاب به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
بهطور کلی اگر به ادبیات داستانی علاقه دارید، این کتاب برای شما مناسب است. همچنین این کتاب توصیف دقیقی از ترس و وحشت مردم از نیروهای امنیتی و حکومتی در سیستم شوروی استالین و اشتباهات معیوب این سیستم را نشان میدهد.