فیلم یادگاری (Memento) ساختهی سال ۲۰۰۰، یکی دیگر از آن فیلمهای پیچیده و گیجکنندهی نولان است که با یک بار تماشای آن، نمیشود از چیز زیادی سردرآورد. فیلم memento مانند دیگر آثار نولان، ساختار پیچیده و البته نوآورانهای دارد که ببیننده را هنگام تماشای فیلم سردرگم میکند. البته ناگفته نماند که این سردرگمی شما را برای تماشای دقیقتر و دوبارهی فیلم ترغیب میکند. پس اگر آمادهاید تا یک اثر سینمایی برجسته، با خط زمانی کاملا متفاوت ببینید، تا پایان این پست با وینیل همراه باشید. در این پست قصد داریم خلاصهای بدون اسپویل از داستان فیلم یادگاری را همراه نحوهی روایت و خط زمانی داستان برای شما شرح دهیم. داشتن این اطلاعات هنگام تماشای فیلم کمی از سردرگمی شما میکاهد و میتوانید از روند داستان لذت بیشتری ببرید.
داستان فیلم Memento
داستان فیلم حول شخصیت مردی به نام لئونارد شلبی میگردد که پس از حادثهای حافظهی کوتاه مدتش را از دست میدهد. تنها چیزی که لئو به خاطر دارد، خاطرات روز حادثه هستند. او فکر میکند در آن حادثه دو مرد به خانهشان وارد شده و همسرش را به قتل رساندهاند و لئو تنها موفق شده یکی از آن دو را بکشد. به همین دلیل تصمیم دارد تا از مرد دیگر انتقام بگیرد و او را به قتل برساند. اما مشکل اینجاست که لئو هر چند دقیقه حافظهاش کامل پاک میشود. برای رفع این مشکل، او با دوربین پولاروید از افراد و مکانهای مهم عکس میگیرد و روی آنها یادداشتهای کوتاه مینویسد. او همچنین اطلاعاتی که به درستی آنها باور دارد را تتو میکند، تا قاتل همسرش را پیدا کند…
خط زمانی و نحوهی روایت
فیلم یادگاری بیش از هر چیز به دلیل ساختار و خط زمانی غیرمعمولش معروف است. نولان برای روایت این داستان از دو خط زمانی موازی استفاده میکند که در پایان فیلم به یکدیگر میرسند. خط زمانی اصلی، که از ابتدای داستان شروع میشود، به صورت سیاه و سفید، و خط زمانی معکوس که از انتهای داستان آغاز میشود، به صورت رنگی نمایش داده میشوند. هرچه بیشتر از فیلم میگذرد این دو خط به یکدیگر نزدیکتر میشوند و در لحظههای پایانی این دو خط به هم متصل میشوند. در واقع انتهای فیلم، دقیقا وسط داستان و محل برخورد خط زمانی اصلی و معکوس است که ما شاهد تغییر رنگ فیلم از سیاه و سفید به رنگی هستیم.
این شیوهی روایت پیچیده برای این است که تماشاگر را در موقعیتی مشابه با شخصیت اصلی قرار دهد. لئونارد هر چند دقیقه حافظهاش پاک میشود و به یاد ندارد چه اتفاقی افتاده. این شیوه روایت نیز به تماشاگر اجازه میدهد که این حس سردرگمی را تجربه کند. هنگام تماشای فیلم شما مانند لئونارد، به تدریج اطلاعات جدیدی به دست میآورید، اما همیشه حس میکنید چیزی را از دست دادهاید.
یک نکته جالب دیگر در روایت فیلم یادگاری این است که لئونارد بارها و بارها به خاطرات گذشتهاش اشاره میکند، اما در واقع ما نمیدانیم که کدام بخش از این خاطرات درست و کدام بخش ساختگی است. به همین دلیل، این شیوه روایت به طور مداوم تماشاگر را در تردید نگه میدارد و حسی از اضطراب و عدم اطمینان را ایجاد میکند، زیرا بیننده نمیداند که اطلاعاتی که در هر صحنه به او داده میشود، چقدر قابل اعتماد هستند. درست همانند لئونارد که نمیتواند به هیچ چیز اعتماد کند.
چرا فیلم یادگاری را ببینیم؟
مهمترین نقطهی تمایز این فیلم شیوهی روایت خاصش است. این نوع روایت همچنین به سمبلی است از وضعیت و جریان ذهنی لئونارد که هیچ چیز را به خاطر نمیآورد و فقط میتواند به اطلاعات محدودی که در لحظه دارد تکیه کند. در کنار اینها البته نباید پیام داستان و نقشآفرینی بازیگران درخشانی مانند گای پیرس، کری-ان ماس و جو پانتولیانو را نادیده گرفت. این فیلم نشان میدهد که چگونه خاطرات میتوانند غیرقابل اعتماد باشند و چطور انسانها برای ایجاد و حفظ هویت خود به حافظه و باورهایی که برای خود میسازند وابستهاند. در کل اگر به دنبال فیلمی هستید که تا مدتها پس از دیدنش درگیر آن باشید، تماشای این فیلم را به شما پیشنهاد میکنیم.