فیلم سینمایی «مسافران» از آثار به یاد ماندنی و گیرای بهرام بیضائی، از چیرهدستترین کارگردانان و نمایشنامهنویسان ایران است. طرح اولیه فیلمنامه از سال 1354 نوشته و سرانجام در سال 1370 فیلم سینمایی آن منتشر شده. یک سال پس از انتشار فیلم مسافران، فیلمنامه آن نیز به چاپ رسیده است. بهرام بیضائی با بهرهگیری از شیوهها و تکنیکهای متفاوت چون فاصلهگذاری و تضاد رنگها، با مهارت هرچه تمامتر تلاش کرده مضامین اصلی داستان را به خواننده و یا بیننده القا کند.
درباره داستان
داستان درباره خانوادهای است که جشن عروسی دختر کوچکشان، ماهرخ، را در پیش دارند. خواهر ماهرخ، مهتاب، همراه خانوادهاش و یک زن روستایی دل به جاده میزنند تا در جشن عروسی شرکت کنند و آیینه موروثی را که پایه ثابت تمامی عروسیهای این خانواده است را تحویل دهند. اما از قضا در راه جان خود را از دست میدهند و اهالی خانه را بین عروسی و عزا گرفتار میکنند.
داستان مسافران، داستان سوگ و جشن است. داستانی سرشار از شادی و در عین حال غم. با دیدن مسافران درمییابید که فاصله میان شادی و اندوه به یک تار مو بند است. این داستان به روشنی نشان میدهد که در انتها این ما هستیم که تصمیم میگیریم اندوه را انتخاب کنیم یا شادی را. همانطور که در این داستان، در حالی که تمامی اهل خانه پذیرفتند که آنها مردند و وقت سوگواری است، خانمبزرگ را در حال جنون مییابند چرا که دل به سوگ نمیسپارد و باور دارد هنوز زنده هستند. و در انتهای داستان همین خانم بزرگ است که آنها را از سوگ رهایی میبخشد.
دیالوگی از فیلم
اونا مردن، ولی تموم نشدن! همه کسم مردن ولی نه برای من! هر روز میبینمشون؛ پدر اونجا نشسته بود، مادر اونجا، و من بچه بودم. تو نبودی، معنیش اینه که مرده بودی؟ نه! جادهها دخترمو شوهرشو از من گرفتن؛ پدر و مادر تورو! وقتی خیلی کوچیک بودی. یعنی بذارم مهتابم ازم بگیرن؟ با همهی کسانش؟ لعنت به جادهها اگر معنیشون جدائیه.
خانم بزرگ، مسافران
چرا مسافران را ببینیم؟
مسافران از آن دسته فیلمهایی است که از دقایق اول تا انتهای داستان بیننده را درگیر خود میکند. هنگامی که مسافران را میبینید نه تنها مجذوب داستان میشوید بلکه گمانهایی پیدا میکنید که اجازه نمیدهند تا پایان فیلم چشم از آن بردارید. بهرام بیضائی نیز از پیشکسوتترین افراد در حوزه نمایش و سینما است که دیدن و خواندن آثارشان میتواند برای هر مخاطبی تجربهای جالب و لذتبخش باشد.