کوری رمانی اثر ژوزه ساراماگو است. این نویسندهی پرتغالی، کتاب کوری را در سال ۱۹۹۵ نوشته است. این کتاب داستانی متفاوت و شیوهی روایت جالبی دارد. ساراماگو قبل از نوشتن این کتاب به حزب کمونیست پرتغال پیوسته بود و تا آخر عمرش به آن وفادار ماند. با این حال طبق نظر منتقدان، او هیچوقت از کتابهایش برای انعکاس ایدئولوژیاش استفاده نکرد. کتاب کوری نیز از این قاعده مستثنی نیست و تا حدودی داستانی دور از ریشههای سیاسی دارد.
دربارهی نحوهی نگارش
ساراماگو کتاب کوری را با دو ویژگی نوشته است. ویژگی اول و تکراری این کتاب، عدم استفاده از هیچ اسمی برای شخصیتهای داستان است. در کتاب به شخصیتها بهصورت «مردی که اول کور شد»، «پیرمرد تکچشم»، «شاگرد داروخانه» و … اشاره میشود. با این حال این ویژگی موجب سردرگمی خواننده نمیشود و بهنظر نگارنده، خواننده به راحتی با آن کنار میآید؛ زیرا کتاب پیچیدگی جالبتری نیز دارد.
ویژگی دوم کتاب کوری که آن را کتابی پیچیده و جذاب میکند، عدم استفاده ساراماگو از علائمی مانند دو نقطه است. در بیشتر کتابهایی که ما خواندیم، نویسنده به شکلهای مختلفی مانند علامت مثبت یا منفی، یا بهصورت دو نقطه و گیومه، مکالمههای کتاب را مشخص میکند. اما در کتاب کوری ساختار داستان یکپارچه و فاقد این روشهای شناسایی است. در نسخهی زبان اصلی و نسخهی انگلیسی، ویراستار حرف اولِ کلمههایی که جملهی جدید یک شخصیت خطاب به شخصیت دیگر را آغاز میکند را اندکی بزرگتر تایپ کرده است. در فارسی بهدلیل زیبایی نوشتهی چاپی امکان چنین کاری نبود، به همین دلیل در ترجمهی پیشنهادی وینیل، مترجم روشی دیگر برای آن مشخص کرده است.
در این روش، ویرگولی که قبل از شروع کلمهی اولِ جملهی جدید یک شخصیت خطاب به شخصیت دیگر قرار میگیرد را پررنگتر کرده است. با مطالعهی مقدمهی مترجم در کتاب کوری، دقیقتر متوجه این ویژگی جالب خواهید شد.
دربارهی داستان
داستان در خیابان یک شهر شلوغ آغاز میشود. ماشینها در چهارراه توقف کرده و منتظر سبز شدن چراغ هستند. راننده یک خودرو ناگهان کور میشود. راننده ماشینهای پشت سرش با عصبانیت شروع به بوق زدن و داد و فریاد میکنند. اندکی بعد با وحشت راننده خودروی جلویی میفهمند که او کور شده است.
مرد کور اول که تا لحظاتی پیش به چراغ قرمز نگاه میکرد، اکنون نمیتواند هیچچیزی ببیند. فردی داوطلب میشود تا او را به خانه برساند. پس از آن مرد کور به چشمپزشکی میرود. چشمپزشک پس از معاینه متوجه میشود که چشم او بهطور کامل سالم است و هیچ نقصی در آن دیده نمیشود. اما مرد کور بهجز یک سفیدی خالص، هیچ چیز را نمیتواند ببیند.
پس از گذشت زمان اندکی مردم یکی یکی کور میشوند. دولت تصور میکند این یک کوری مسری است و به همین دلیل تصمیم به قرنطینه افراد کور در یک مکان و افراد مضنون در مکانی مجاور آن میگیرد. داستان اصلی از لحظه شروع قرنطینه آغاز میشود. تصور کنید صدها انسان کور در مکانی زندانی شده باشند و هیچ فرد سالمی برای کمک به آنها در اختیارشان نگذاشته باشند، فاجعه از اندکی بعد از قرنطینه آغاز میشود.
درگیری برای دستیابی به غذای کافی، عدم رعایت حقوق فردی یکدیگر، کثافتی که روز به روز بیشتر میشود و انسانهایی که بیشتر از ظرفیت مکان به آن محل قرنطینه فرستاده میشوند. کتاب کوری روایت یک آشفتهبازار و هرج و مرج عجیب است که در آن زندانیشدگان تلاش برای بقا و گاهی هم برقراری نظم مکان را دارند.
چرا این کتاب را بخوانیم؟
کتاب کوری داستانی جالب و عجیب را روایت میکند. داستانی که در آن محتوای مورد توجه نه فقط کوری فیزیکی، بلکه کوری روح است. ساراماگو دلیل کور شدن اشخاص در کتاب را بهطور مستقیم بیان نمیکند، اما رازی که پشت آن نهفته است، در کارها و ذات افراد در زندگیشان است.
این کتاب داستانی جالب و خوشنوشت دارد که برای خواننده خستهکننده نیست و تا پایان او را سرگرم میکند. خواندن این کتاب به همهی کسانی که بعد از خواندن این پست وینیل در رابطه با ادامهی داستان کتاب کوری و اتفاقهای درون آن کنجکاو شدند پیشنهاد میشود.
دریافت کتاب
تمامی لینکهای زیر، ترجمهی پیشنهادی وینیل است.
ممنون از معرفی این کتاب بسیار خوب به همه پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنند🙏🏻