«گاوخونی» نوشته جعفر مدرس صادقی از نامدارترین آثار این نویسنده معاصر ایرانی به حساب میآید که در سال 1377 جایزه بیست سال ادبیات داستانی را از آن خود کرد. همچنین فیلمی بر اساس این داستان به کارگردانی بهروز افخمی ساخته و در سال 1384 جایزه اصلی فیلم سئول را دریافت کرد. این داستان با ترجمه انگلیسی افخم دربندی و ویرایش دیک دیویس با عنوان «The March» در امریکا نیز منتشر شده است.
دیک دیویس در مقدمهای بر ترجمه این کتاب مینویسد:
رمان گاوخونی در نظر اول داستان ساده و روانی است که به شیوهی آشنای انواع مشابه غربی روایت شده، اما سبک موجز و روان نویسنده همانقدر که به تاثیرگذیری او از ادبیات غرب مربوط میشود، مدیون آثار کلاسیک نثر کهن فارسی هم هست. نویسنده با جذب یک سنت بومی و یک سنت بیگانه و تلفیق آن دو با همدیگر به الگویی دست یافته است که خاص خود اوست. در این شاهکار موجز و از نظر ساختاری بینقص و بهشدت خوددارانه و کوبندهی ادبیات مدرن ایران، تاثیرپذیری او را از منابع سنتی زبان فارسی شاید بتوان بهتر از هر چیزی با این جمله معروف باشو، شاعر ژاپنی، توضیح داد که میگوید: «پا جای پای شعرای قدیم نگذار. در پی آن چیزی باش که آنها در پیاش بودند.»
درباره داستان
داستان درباره پسری اصفهانی است که سعی دارد خوابها و خاطرات پدرش را که گویی مرده است، برای خواننده بازگو کند. در این حال، راوی که همان نقش اصلی داستان است، در چرخه ای میان خوابها، خاطرات و واقعیت گرفتار میشود. در انتها رشته میان خواب و خیال و واقعیت آنقدر باریک میشود که در نهایت دیگر چه راوی و چه خواننده قدرت تشخیص خیال را از واقعیت ندارند. گویا باتلاق افکار و خیالش، او را سرانجام به درون خود کشیده و غرق میکنند.
راوی که در داستان اسمی از او برده نشده، در واحد کوچکی در تهران همراه دو همخانه دیگرش زندگی میکند و درحالی که بالاخره تصمیم میگیرد خوابهایی را که میبیند، یادداشت کند، در برخی فصول کتاب به خاطرات پس از فوت پدرش و ازدواج با دخترعمهاش و برگشت به اصفهان میپردازد. اما در هیچ یک از فصلها از یاد پدر غافل نمیشود. هنگامی که او در اصفهان به سر میبرد خاطرات پدرش بیش از همیشه آزارش میدهند. گویی هرجایی که قدم میگذارد پدرش را میبیند.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
به کلی مغازه دیگری شده بود. اما با همه این تفاضیل، برای من همیشه همان مغازه فکسنی پدرم بود. از در و دیوار یاد او میبارید. بوی او همهجا پراکنده بود. چه بیرون مغازه، چه توی مغازه. و توی مغازه هم، خود او همیشه حاضر بود و فقط همان میز رنگ و رو رفته و پوسیده قدیمی را کم داشت.
چرا گاوخونی را بخوانیم؟
داستان این کتاب میتواند تمثیلی از زندگی همه ما باشد چرا که زندگی چون زاینده رود اهمیتی نمیدهد که آیا در آن شنا میکنیم یا نه و اگر میکنیم مقصودمان از شنا کردن چیست. چرا که در انتهای رود زندگی همه ما باتلاقی است که دیر یا زود ما را میبلعد و غرق میشویم. حال میخواهید چون پدر از شنا کردن لذت ببرید، مثل آقای گلچین در آن نامدار شوید یا همانند راوی در حسرت شنا کردن غرق شوید؟
گاوخونی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
گاوخونی قطعا یک پیشنهاد عالی برای طرفداران ادبیات فارسی معاصر بهشمار میرود. البته اگر از دسته این طرفداران نیستید، هیچ جای نگرانی نیست، چرا که نثر به ظاهر روان و سبک غربی نویسنده به همراه داستان گیرا و کوتاه این اثر دست به دست هم دادهاند تا شروع دلانگیزی را برای خواننده رقم بزنند.