پیش از نیمهشب آخرین فیلم از سهگانهی معروف ریچارد لینکلیتر به نام Before است. اولین فیلم این سهگانه که اثری عاشقانه و درام است، در سال ۱۹۹۷ با عنوان پیش از طلوع منتشر شد و دو فیلم بعدی (پیش از غروب و پیش از نیمهشب) هرکدام با فاصله نه سال، در سالهای 2004 و 2013 به نمایش رسیدند. در پیش از نیمهشب نیز باری دیگر شاهد نقش آفرینی ژولی دلپی و ایتن هاک به عنوان سلین و جسی در دههی پنجم زندگیشان هستیم. اگر شما هم کنجکاوید بدانید بعد از دومین ملاقت جسی و سلین چه بر سر آنها میآید تا آخر این معرفی با ما همراه باشید.
هشدار: اگر هنوز دو فیلم قبلی را تماشا نکردید، این پست مناسب شما نیست و ممکن است بخشی از داستان را اسپویل کند.
دربارهی داستان
داستان فیلم در یونان میگذرد. جسی و سلین که اکنون ۹ سال است که با هم زندگی میکنند و صاحب دو فرزند شدهاند، برای تعطیلات به یونان سفر کردهاند. در طول یک روز، آنها در مورد موضوعات مختلفی از جمله عشق، زندگی، خانواده، و آینده خود با هم صحبت میکنند. چیزی که در این داستان مورد توجه واقع میشود، کمرنگ شدن عشق میان جسی و سلین و درگیری آنها سر مسائل ساده و پیشپاافتاده زندگی است. در این داستان برخلاف دو فیلم قبلی رابطه آنها به یک مو بند است و هر اتفاقی کافیاست تا آنها را از هم جدا کند. در پیش از نیمهشب میتوانیم به وضوح شاهد بالا رفتن سن شخصیتها و تغییر نظرهای آنها باشیم.
دیالوگی از فیلم
ولی این اواخر دارم چیزهای کوچک رو فراموش میکنم، همه چیز داره رنگ میبازه، دارم فراموشش میکنم. انگار دارم دوباره از دستش میدم. برای همین بعضی وقتها خودم رو مجبور میکنم تک تک جزئیات صورتش رو به یاد بیارم. رنگ دقیق چشمهاش، لبهاش، دندونهاش، بافت پوستش، موهاش، تموم چیزهایی که وقتی رفت باهاش رفتن. و بعضی وقتها، البته نه همیشه، واقعا میتونم ببینمش. یکهو یه ابری کنار میره و اون اونجاست، کاملا قابل لمس. و دوباره زندگی واقعی سروکلهاش پیدا میشه و اون دوباره غیب میشه. واسه یه مدت هر روز صبح وقتی که خورشید کامل طلوع نکرده بود این کار رو میکردم، یک جورهایی خورشید غیبش میکرد. میاد و میره، مثل طلوع و غروب آقتاب و یا هرچیز زودگذر دیگهای. مثل زندگی خودمون، میایم و بعدش هم میریم و برای بعضیها خیلی مهمیم ولی ما موندنی نیستیم و یه روزی میریم.
ناتالیا والس
چرا پیش از نیمهشب ببینیم؟
شاید این فیلم به جذابی دو فیلم قبلی نباشد اما برای کامل شدن مفهوم این سهگانه، تماشای این فیلم ضروری است. با دیدن پیش از نیمهشب میتوانیم به خوبی گذر زمان و تاثیر آن را روی زندگی شخصیتها درک کنیم. این سهگانه به روشنی تغییرات شخصیتها را از جوانی تا میانسالی و مسائل پیچیده زندگی را به تصویر میکشد. دیالوگها مانند دو فیلم قبلی بسیار هوشمندانه انتخاب شدهاند و بازتابی از درون شخصیتها پس از نه سال زندگی در کنار هم هستند. از ویژگیهای جالب دو فیلم قبلی یعنی پیش از طلوع و پیش از غروب این بود که بیننده را ترغیب میکرد تا فیلم بعدی را تماشا کند تا بفهمد چه بر سر شخصیتهای داستان میآید. پس در کل اگر شما هم کنجکاوید بدانید که در آینده چه اتفاقی برای جسی و سلین میافتد، این فیلم را از دست ندهید.