خاطرات یک آدمکش نوشتهی کیم یونگ-ها و ترجمهی خاطره کردکریمی به عنوان کتابی از مجموعه «برج بابل» نشرچشمه منتشر شد. کیم یونگ-ها در آثارش بخشی از زندگی خود و تجربیاتش را به جا میگذارد. تجربههایی چون از دست دادن موقت حافظه بر اثر مسمویت گازی، بیخویشتنی و ناتوانی در برقراری ارتباط، کودکی ناآرام از مشخصههایی است که میتوانیم آثار آن را به خوبی در این کتاب لمس کنیم.
درباره داستان
داستان از زبان قاتلی سن و سالدار روایت میشود که سی سال از جوانی خود را به ارتکاب قتل و کشتن انسانها اختصاص داده. کیم بیونگ سو آدمکشی زبردست، باتجربه و تحصیل کرده است که به شعر و ادبیات علاقه دارد و با پا به سن گذاشتن دچار زوال عقل میشود. او کارنامه قتلهای بیشمار خود را با کشتن پدرش آغاز کرد. اکنون در حالی که در دهه هفتم زندگی خود در بازنشستگی به سر میبرد و حتی سگش را به یاد نمیآورد، تصمیم به ارتکاب یک قتل جدید میگیرد. سوژه مورد نظر او در این قتل، قاتلی دیگر است. قاتلی که سعی دارد به دخترش نزدیک شود. کیم بیونگ سو چون جان دخترش را در خطر میبیند، پیش از اینکه کامل عقلش را از دست بدهد تصمیم به کشتن قاتل میگیرد.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
من از فلسفه سر در نمیآورم. هیولایی درونم هست؛ هیولایی که در بند اخلاق نیست. من اصول اخلاقی ندارم، پس چرا همچین حسی میکنم؟ شاید چون پیرم. شاید فقط بخت یارم بوده که گیر نیفتادهام. ولی چرا این همه ناشادم؟ و اصلا شادی چی هست؟ حس سرزندگی شادی نیست؟ مگر آن وقتها که فکروذکر هر روزم ارتکاب یا طراحی قتل بود شادترین آدم نبودم؟ آن وقت مثل سازی زهکشیشده قرص و محکم بودم. اما الان فقط در لحظه زندگی میکنم. نه گذشتهای در کار بوده و نه آیندهای در کار است.
کتاب خاطرات یک آدمکش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
اگر به دنبال کتابی کوتاه و معمایی میگردید این کتاب پیشنهاد مناسبی برای شماست. و اگر دلتان میخواهد بدانید زندگی کردن به عنوان یک آدمکش چگونه است و چه حسی دارد، کتاب خاطرات یک آدمکش را از دست ندهید.